عقیده‌ی اسلامی به گونه‌ای که در قرآن و حدیث عرضه شده است در میان معتقدان خود مجموعه‌ای از ویژگی‌های فکری روش‌شناسانه ایجاد می‌کند که در مجموع می‌توانند جلوه‌هایی از وحدت فکری را شکل دهند. این وحدت فکری آثار خود را در تجانس و تناسب راه‌حل‌های نظری و عملی که مسلمانان برای مشکلات و اداره‌ی امور زندگی خود به کار گیرند نشان می‌دهد. هر چند این ویژگی‌ها که ذیلاً آن‌ها را از طبیعت عقیده وحدت‌آفرین اسلامی استنباط و مطرح خواهیم کرد موجب وحدت پیروان خود می‌شود، اما این حقیقت ضرورتاً بدان معنا نیست که مسلمانان عملاً همواره از وحدت برخوردار هستند. برعکس تاریخ اسلامی در برخی مراحل شاهد وحدت و در مقاطعی نیز شاهد تفرقه و تشتت مسلمانان بوده است. بی‌تردید عمق التزام بر پایبندی به عقیده‌ی اسلامی عامل تعیین کننده در تحقق وحدت فکری است.
اصول روش‌‌شناختی اسلامی
اما عوامل مهم دیگری نیز در این میانه نقش بازی می‌کنند، مانند عامل آزادی اندیشه. عجالتاً مهمترین ارکان وحدت فکری که از عقیده و ایدئولوژی اسلامی ناشی می‌شوند به شرح زیر است:

الف- جامع‌نگری:
مقصود از فراگیری نظری آن است که در بررسی قضایا عقل به همه جوانب موضوع توجه داشته همه داده‌ها و اطلاعات متعلق به موضوع را برای رسیدن به نظر صحیح طلب می‌کند.جست و جو و جمع آوری داده‌ها و هر آنچه که با موضوع مورد بررسی رابطه دارد در کشف حقیقت مؤثر می‌باشد. متقابلاً تأمل جزئی و تک بعدی به برخی از جوانب موضوع و داده‌ها و اطلاعات مربوط به آن غالباً به کشف کامل حقیقت نخواهد انجامید.
در عقاید اسلامی عواملی نهفته است که عقل را بر اساس شیوه‌ی جامع‌نگری‌تربیت می‌کند. بنابراین آموزه‌های اسلامی در بیان آنچه در حقیقت هستی وجود دارد و آنچه باید در زندگی انسانی وجود داشته باشد آموزه‌هایی جامع و فراگیرند. قرآن کریم ذهن آدمی را به‌اندیشه‌ی همه جانبه در خلقت و نظام و حرکت و‌ترکیب هستی متوجه می‌سازد تا قوانین هستی دریابد. قرآن همچنین انسان را به تأمل و تفکر جامع در تاریخ ملل و درک قوانین حاکم بر جامعه و تاریخ فرا می‌خواند.
یکی از خصوصیات اندیشه اسلامی که در میراث علمی و شاخه‌های مختلف معارف مسلمانان آشکارا مشاهده می‌شود جامع‌نگری عقل اسلامی است. این جامع‌نگری محصول همان جامعیت عقیده‌ی اسلامی و تشویق قرآن به تفکر و تأمل شامل و جامع الاطراف درباره‌ی پدیده‌هاست. به عنوان مثال می‌توان آثار مفسران قرآن و شارحان حدیث را از نظر گذراند و مشاهده کرد که چگونه برای نیل به حقیقت مراد خداوند کلیه‌ی داده‌های علوم لغت‌شناسی و علم بیان و تاریخی مانند شأن نزول آیات و قوانین ریاضی و علمی را جمع آوری کرد، سپس همه‌ی آن‌ها را به صورت جامع و بدیع برای رسیدن به حقیقت به کار می‌بندند. در این زمینه تفسیر رازی مثال زدنی است. فخر رازی در تفسیر خود همه‌ی علوم رایج زمان خود را برای کشف حقایق قرآنی مورد استفاده قرار داده است.طالش کبری زاده در آغاز دایرة المعارف خود در شمارش دانش¬های اسلامی ویژگی فراگیری و جامعیت آثار مسلمانان را به نحو دقیقی توصیف می‌کند. وی روشن می‌سازد مسلمانان وجود را در سطوح چهارگانه خود مورد بررسی قرار داده‌اند. این چهار سطح عبارتند از وجود عینی یا همان واقع خارجی، وجود ذهنی یا همان صور ذهنیه، وجود لفظی یعنی کلمات و عبارات منطوق و وجود خطی یعنی کلمات و عبارات مکتوب. وی سپس بر اساس این تقسیم بندی به شمارش علوم می‌پردازد.
بدیهی است که جامع‌نگری در اندیشه، صفتی است که تا حد بسیاری میان افراد در قبال یک حقیقت علمی که هدف شناخت آن است و یا حل مشکلاتی که در جریان زندگی پدید می‌آید وحدت نظر به وجود می‌آورد. در نتیجه همه‌ی تلاش‌ها در خلال حرکت سازندگی در جهت واحدی شکل می‌گیرد. اما روش جزئی نگر که در آن بسیاری از داده‌ها مورد بی توجهی قرار می‌گیرند نهایتاً به نتیج خطا می‌انجامد و لذا موجب تفرقه و پراکندگی می‌شود. ساید علت تفرقه‌ای که خوارج با جدایی از علی بن ابی طالب (ع) و سپس با خونریزی‌های پی در پی بعدی خود پدید آوردند، روش جزئی نگری بود که در فهم قرآن و تطبیق و اجرای احکام به کار بستند. این روش آنان را به تکفیر مسلمانان مخالف خود سوق داد و در پی آن به کشتار و قتل روی آوردند. امروز نیز امثال خوارج را می‌بینیم که با استفاده از روش جزئی نگر و غیر همه جانبه در فهم مسائل موجب پیدایش و تفرقه میان مسلمانان شده‌اند.

ب: توحید و ایجاد پیوند
منظور از وحدت بخشی و ایجاد پیوند جهت یابی عقل در جستجو و کشف حقیقت است آنگونه که میان داده‌های موجود پیوند برقرار سازد و آن‌ها را بر اساس مشابهت دسته بندی کند و تحت یک معیار راهنما که مبنایی واحت برای فهم و علت یابی پدیده‌ها است وحدت بخشد و بر اساس آن دیدگاه‌ها و راه‌حل‌ها را بنا نهد. این خایص ضمانتی است برای آنکه احکام معرفت شناسانه دارای معیاری یکسان و واحد بوده و با نتایج در تهافت و تناقض قرار نگیرد. حال چه این معرفت، علوم تجربی باشد که بر اساس قواعد تجربه و آزمایش شکل گرفته است، و چه معرفت دینی و انسانی ناظر بر وحدت مبدأ و معاد باشد. اما اگر عقل بر اساس معیارهای دوگانه به بررسی داده‌ها بپردازد و از رابطه‌ای که آن‌ها را به هم پیوند می‌دهد و در ذیل یک منطق جمع آوری غفلت ورزد در اغلب موارد به نتایج و احکام مغشوش و متعارض و به دور از حق و حقیقت می‌رسد.
در عقیده‌ی اسلامی چون اساس و مبنا توحید مطلق است، عقل به این نحو به وحدت بخشی و پیوند دادن میان داده‌ها و یافته‌ها می‌پردازد. زیرا همه آنچه در عالم هستی وجود دارد علی رغم تنوع و کثرت دارای مبدئی واحد بوده و از نظر نظام و‌ترکیب و حرکت و ظهور و اختفا تابع قانون واحدی هستند و جهت آن‌ها به سوی هدفی واحد یعنی خداوند آفریننده‌ی دنیا و آخرت و مدبر عالم هستی است. زندگی انسان عل رغم تنوع و تحولات مختلف به سوی یک هدف معین که همان خلافت انسان در زمین و عبودیت خداوند است، جهت گیری شده است. این معیار وحدت بخش همان چیزی است که عقیده‌ی اسلامی بر اساس آن شکل گرفته و ایجاب می‌کند که عقل انسان مؤمن در فهم و تحلیل پدیده‌ها به توحید (وحدت بخشیدن) و تألیف (پیوند دادن) یافته‌ها و اطلاعات بپردازد. این ویژگی روش‌‌شناختی در اندیشه‌ی اسلامی در عصر شکوفایی اسلام آشکارا خود را نشان داد. چون به روشنی پیداست که کلیه‌ی علوم و معارف اسلامی اعم از علومی که مسلمانان مبتکر آن بوده‌اند و دانش‌هایی که از دیگران وام گرفتند، در پیدایش و تحول خود در خدمت قرآن و مضامین توحیدی آن درآمدند. لذا در این مجموعه هیچ مبحث شرعی، انسانی و یا تجربی و نظری نمی‌توان یافت که در آن تفکر و تعقل اسلامی به سوی هدف واحد یعنی تحقق مقتضیات و لوازم توحید در زندگی مردم به کار گرفته نشده باشد. عالمانی همچون طالش کبری‌زاده و ابن‌خلدون به هنگام بحث از تقسیم بندی علوم در این باره توضیحت بسیار مهمی بیان نموده‌اند.
این ویژگی رش‌‌شناختی اثر وحدت بخشی آشکاری در اندیشه دارد. به کارگیری روش پیوند دادن و وحدت بخشیدن به یافته‌ها و داده‌های اطلاعاتی در تحلیل یک موضوع و صدور حکم نهایی به نتیج یا نزدیک به هم و احکام و راه‌حل‌های منسجم خواهد انجامید. لذا کلیه‌ی افرادی که بر اساس این روش می‌اندیشند و عمل می‌کنند در جهت تحقق مناسبات یکسانی در زندگی فردی و اجتماعی انسان حرکت می‌نمایند. این امر در عصر شکوفایی تمدن اسلامی کاملاً آشکار بود. در این دوره عملکردهای مسلمانان از دورترین نقاط تا نزدیک‌ترین مناطق سرزمین اسلامی از انسجام و هماهنگی ویژه‌ای برخوردار بود. به طوری که یک مسلمان در آندلس، علم یا هنر یا صنعتی را فرا می‌گرفت سپس برای ادامه‌ی تحصیل و کسب تجربه و مهارت به ماوراء النهر می‌رفت بدون آنکه میان آنچه در اندلس آموخته و آنچه در ماوراء النهر با آن آشنا می‌شد انقطاع و بیگانگی و اضطرابی مشاهده کند و در این زمینه دچار مشکل شود، بلکه برعکس هر چه می‌یافت شکوفایی و نوآوری بود. در تاریخ نمونه‌های بسیاری می‌توان در این زمینه سراغ داد. درست برخلاف امروز که به دلیل دوگانگی در معیار و التقاط میان ارزش‌های توحیدی و ارزش‌های غربی حیات فردی و اجتماعی در کلیه‌ی سطوح دچار اضطراب و تعارض است.

ج: واقع گرایی
واقع گرایی در روش بدین معناست که عقل در حرکت خود برای شناخت حقیقت نقطه‌ی عزیمت خود را از واقعیت عینی اعم از واقعیت مادی، روحی و تاریخی آغاز کند. در نتیجه این واقعیت همان داده‌ی اساسی تحلیل برای رسیدن به حقیقت موجود و یا آنچه باید تحقق یابد به شمار می‌رود. این حرکت یا با انتقال از ظواهر محسوس جهان به قوانین و سنت‌های عام و کلی از طریق تجربه صورت می‌گیرد، یا با انتقال از نشانه‌ها و شواهد مادی به دلالت‌های غیبی در خلقت و تدبیر هستی تأمین می‌شود و یا با انتقال از واقعیت جاری و تاریخی زندگی انسان به سوی طراحی الگویی شایسته و متضمن رشد و صلاح انسان انجام می‌پذیرد.
این ویژگی روش‌‌شناختی با ویژگی منطق صوری یونان تعارض دارد. روش شناخت صوری روشی است که طی آن عقل حرکت خود را از صور مجرد آغاز کرده و بدون توجه به واقعیت میان آن‌ها پیوند برقرار می‌کند تا به چارچوبی برای تشریح و تحلیل وجود و یا دیدگاهی اصلاح گرانه در زندگی مردم برسد که این روش ویژه‌ی تفکر یونانی است.
قرآن با طراحی اندیشه‌ی اسلامی بر اساس واقع گرایی حقیقتاً در تاریخ اندیشه‌ی بشری یک انقلاب روش‌‌شناختی ایجاد کرد. قرآن عقل انسان را برای درک حقیقت غیب و سنت‌های عالم هستی به پدیده‌های طبیعی مادی و واقعیت‌های درونی و روحی انسان متوجه ساخت و فرمود: (سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَفِی أَنفُسِهِمْ)(فصلت: 53) «ما به آنان (که منکر اسلام و قرآنند) هرچه زودتر دلائل و نشانه‌های خود را در اقطار و نواحی (آسمانها و زمین، که جهان کبیر است) و در داخل و درون خودشان (که جهان صغیراست) به آنان (که منکر اسلام و قرآنند) نشان خواهیم داد.» قرآن کریم همچنین برای طراحی یک الگوی صالح و صحیح برای زندگی، عقل انسان را متوجه تاریخ جوامع و وضعیت کنونی برای زندگی اجتماعی ساخته می‌فرماید: (قُلْ سِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ مِن قَبْلُ) (روم: 42) « (ای پیغمبر! به مشرکان) بگو: در زمین بگردید و بنگرید سرانجام کار پیشینیان به کجا کشیده است.» و در آیه‌ی دیگر می‌فرماید: (انظُرْ کَیْفَ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَلَلآخِرَةُ أَکْبَرُ دَرَجَاتٍ وَأَکْبَرُ تَفْضِیلاً ‏) (الاسراء: 21) «‏ ببین چگونه برخی (از مردمان) را بر برخی دیگر (در همین دنیای ناچیز، به سبب تفاوت تلاش و کوشششان) برتری داده‌ایم و (یکی را شاه، دارا، دانا، و یکی را نوکر، نادار، نادان کرده‌ایم. و امّا بدان که در دنیای مهمّ و ارزشمندِ) آخرت، درجاتْ بزرگ‌تر و برتریها سترگ‌تر است (و تفاوتها و فاصله‌ها بیشتر است‌ ؛ چرا که آنجا سرای جاویدان است و بهشت و درجات عظیمِ آن در میان است. پس ای انسان! برای آن به مسابقه بپرداز و شبانه‌روز بکوش).» بر اساس این هدایت‌های قرآنی به تدریج ویژگی ای در اندیشه‌ی مسلمانان پدید آمد که به موجب آن واقعیت‌های جهان خارج و درون انسان مبنای هر معرفتی قرار گرفت. با هدایت‌های قرآن علوم طبیعی بر اساس روش تجربی شکل گرفت و دانش روانشناسی بر پایه تأملات در پدیده‌های روانی انسانی رشد کرد. علم فقه و احکام پدید آمد و واقعیت زندگی مردم و عرف و عادت جامعه را نقطه‌ی عزیمت خود برای ارائه‌ی مناسبات و روابط مطلوب قرار داد.
این واقع گرایی مبنای روش تجربی جدید قرار گرفت و راجر بیکن این روش را از عالمان تجربه گرای اسلامی به وام ستاند.
بدون شک واقع گرایی عامل وحدت فکری است زیرا این روش واقعیت مستقل از ذهن را مبنا و ملاک صحت نتایج علمی قرار داده و موجب وحدت میان داده‌های معرفتی میان محققان شده، عرصه‌ی گسترده‌ای را برای ایجاد نتایج متناسب و هماهنگ فراهم می‌آورد. اما روش شناخت صوری به دلیل آنکه نقطه‌ی عزیمت خود را داده‌های فرضی قرار داده است که در اکثر موارد تحت تأثیر ذهنیت‌ها و پندارهای پژوهشگر می‌باشد غالباً به تعارض دیدگاه‌ها و راه‌حل‌ها می‌انجامد. ما این تهافت و تعارض را در تعدد مذاهب فکری یونان قدیم در تفسیر عالم هستی و اصل مبدأ وجود می‌توانیم مشاهده کنیم. گروهی از متفکران اسلامی نظیر فارابی و ابن سینا با تأثیر پذیرفتن از روش شناخت یونانی و منطق صوری در اندیشه‌ی اسلامی جریانی متعارض با جریان عام فکری پدید آوردند. گاه در امت اسلامی شاهد ظهور گردهمایی بوده‌ایم که با گرایش به روش شناخت صوری بدون توجه به واقعیت زندگی و بر اساس مبانی مجرد و ذهنی راه‌حل‌هایی برای اصلاح زندگی ارائه دادند. افکار و اندیشه‌ها و دیدگاه‌هایی که این گروه‌های مسلمانان را بدان خوانده‌اند در بسیاری از موارد مظهر تشویق و اضطراب در میان امت شده است. متأسفانه در روزگار حاضر شاهد نمونه‌هایی از این گروه‌ها هستیم.

د: نقادی
نقادی بدین معناست که عقل در حرکت معرفتی خود به شیوه‌ای حرکت کند که آراء متعارض را جمع کرده و احتمالات مختلف را در برابر هم قرار دهد و به آزمایش و بررسی احتمالات مذکور بپردازد. این مقارنه و نقادی عامل مهمی در هدایت اندیشه برای رسیدن به حقیقت است.
عرضه عقاید اسلامی در قرآن کریم به گونه‌ای است که ویژگی نقادی را در عقل انسان رشد می‌دهد. قرآن در موارد بسیاری در برابر عقیده‌ی صحیح، عقاید متضاد و فاسد را مطرح ساخته و با پیروان آن‌ها به مجادله می‌نشیند و میان معتقدان به دو عقیده متضاد به موازنه و ارزیابی می‌پردازد، و سپس حق را از باطل جدا ساخته و ارائه‌ی دلیل فساد باطل را آشکار می‌کند. در آیات زیر به عنوان نمونه می‌توان این روش را مشاهده کرد.
خداوند می‌فرماید:
(وَقَالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللّهِ وَقَالَتْ النَّصَارَى الْمَسِیحُ ابْنُ اللّهِ ذَلِکَ قَوْلُهُم بِأَفْوَاهِهِمْ یُضَاهِؤُونَ قَوْلَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللّهُ أَنَّى یُؤْفَکُونَ ‏) (التوبه: 30)
«‏ یهودیان می‌گویند: عُزَیر پسر خدا است (چرا که آنان را بعد از یک قرن خواری و مذلّت از بند اسارت رهانید و تورات را که از حفظ داشت دوباره برای ایشان نگاشت و در دسترسشان گذاشت)، و‌ترسایان می‌گویند: مسیح پسر خدا است (چرا که او بی‌پدر از مادر بزاد). این، سخنی است که آنان به زبان می‌گویند (و ادعائی بیش نیست و مبنی بر دلیل و برهانی نمی‌باشد. نه هیچ پیغمبری آن را گفته است و نه در هیچ کتاب آسمانی از سوی خدا آمده است. این گفتار) آنان به گفتار کافرانی می‌ماند که پیش از آنان همچنین می‌گفتند (و مثلاً معتقد به حلول خدا در برخی از مخلوقات بودند و یا این که فرشتگان را دختران خدا می‌دانستند). خداوند کافران را نفرین و نابود کند چگونه (دروغ می‌گویند و چگونه از حق با وجود این همه روشنی به دور می‌گردند و) بازداشته می‌شوند؟! ‏»
و یا می‌فرماید:
(وَإِذَا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا وَجَدْنَا عَلَیْهِ آبَاءنَا أَوَلَوْ کَانَ الشَّیْطَانُ یَدْعُوهُمْ إِلَى عَذَابِ السَّعِیرِ ‏) (لقمان: 21)
«‏ هنگامی که بدانان گفته می‌شود: از آنچه خدا نازل کرده است پیروی کنید، می‌گویند: بلکه ما از چیزی پیروی می‌کنیم که پدران خود را بر آن یافته‌ایم. آیا (از نیاکان خود پیروی می‌کنند) ولو این که اهریمن ایشان را به عذاب آتش فروزان (دوزخ) فرا خواند؟ ‏»
بر اساس این هدایت قرآنی روش انتقادی و افکار در میان مسلمانان پدید آمد. آنان با استفاده از همین روش توانستند که دریابند که کدام دسته و شاخه از علوم قدیم موافق عقاید آن‌ها و کدامیک مخالف دیدگاه‌های فکری ایشان است و این علوم را در عرصه‌ی بحث و بررسی و مقابله با تعالیم اسلامی قرار دهند و با سلاح نقد به ارزیابی آن‌ها پرداخته سر از ناسره بازشناسند. این روش به نحو روشنی در دو کتاب «مقاصد الفلاسفه» و «تهافت الفلاسفه» ابوحامد غزالی و نیز کتاب «نقض المنطق علی وجه المخصوص» نوشته‌ی ابن تیمیه (ت 828 ھ) و دیگر کتاب‌های او قابل مشاهده است.
تنگ نظری و محدودیت فکر که به هر دلیل دامنگیر برخی از گروه‌های اسلامی شده موجب گشته است عقل و اندیشه‌ی آن‌ها توان پذیرش و هضم آراء مخالف را نداشته باشد. لذا نحوه‌ی تفکر ایشان خطی و تک بعدی شده قدرت پذیرش بیش از یک ردی و نظر را ندارند. در نتیجه نظر مخالف در نظر ایشان مردود است. این امر سبب تکفیر و تحریم مسلمانان علیه یکدیگر و بروز تفرقه و اختلاف در جامعه‌ی اسلامی می‌شود. بی‌تردید تعصب و تنگ نظری مذهبی که مسلمانان در دوره‌هایی از تاریخ خود بدان دچار شده‌اند، یکی از مظاهر تفکر یک سونگر و خطی است. متأسفانه در روزگار معاصر به ویژه در دوران اخیر شاهد رشد و گسترش پدیده‌ی تکفیر و تحریم مذهبی علیه یکدیگر در جامعه‌ی اسلامی هستیم.

ھ: روش علمی و موضوعی
منظور از روش موضوعی آن است که عقل در تلاش خود برای کشف حقیقت از عوامل پندارگرایانه که حجاب فطرت پاک و حقیقت جو است مجرد شده و با موضوع مورد نظر به عنوان داده‌ی خارجی مستقل برخورد می‌کند و با این شیوه به حقیقت راه می‌یابد.
قرآن همواره مردمان را در تأمل و تحقیق به آزادسازی عقل از عوامل درونی بازدارنده از کشف حقیقت دعوت می‌کند. مهمترین این عوامل، هوای نفس است که قرآن مکرراً بر آن تأکید شده است. از جمله این آیه که می‌فرماید:
(فَلاَ تَتَّبِعُواْ الْهَوَى أَن تَعْدِلُواْ) (النساء: 135)
«پس از هوا و هوس پیروی نکنید که (اگر چنین کنید از حق) منحرف می‌گردید (و به باطل می‌افتید).»
یا این آیه که می‌فرماید:
(فَاحْکُم بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَیُضِلَّکَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ) (ص: 26)
«پس در میان مردم به حق داوری کن و از هوای نفس پیروی مکن که تو را از راه خدا منحرف می‌سازد.»
عامل دیگر، تقلید از آباء و اجداد و پیروی کورکورانه از عقاید باطل گذشتگان است که قرآن به شدت آن را نفی می‌کند. (وَکَذَلِکَ مَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ فِی قَرْیَةٍ مِّن نَّذِیرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِم مُّقْتَدُونَ قَالَ أَوَلَوْ جِئْتُکُم بِأَهْدَى مِمَّا وَجَدتُّمْ عَلَیْهِ آبَاءکُمْ قَالُوا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ کَافِرُونَ ‏) (زخرف: 23- 24)
«‏ همین گونه در هیچ شهر و دیاری پیش از تو (پیغمبر) بیم‌دهنده‌ای مبعوث نکرده‌ایم مگر این که متنعّمان (خوشگذران و مغرور از ثروت و قدرت) آنجا گفته‌اند: ما پدران و نیاکان خود را بر آئینی یافته‌ایم (که بت‌پرستی را بر همگان واجب کرده است) و ما هم قطعاً (بر شیوه ایشان ماندگار می‌شویم و) به دنبال آنان می‌رویم. (پیغمبرشان بدیشان) می‌گفت: آیا اگر من آئینی را هم برای شما آورده باشم که از آئینی هدایت‌بخش‌تر باشد که پدران و نیاکان خود را بر آن یافته‌اید (باز هم از گذشتگان خود پیروی می‌کنید و بر بت‌پرستی‌خویش می‌روید و دست به دامان تقلید می‌شوید؟) می‌گفتند: (آری! چنین است و) اصلاً ما به چیزی که (با خود آورده‌اید و) بدان مأمور و مبعوث شده‌اید، باور نداریم. ‏»
هنگامی که مردمان در روش شناخت از عوامل پندارگرایانه دوری گزینند و در بررسی موضوع مورد نظر به داوری داده‌های علمی بسنده کنند به نتایج و احکام واحدی می‌رسند که مقتضای خود موضوع است. این امر قاعده‌ی مشترکی را در تدبیر زندگی برای مردم صورت می‌بخشد. وضع مسلمانان در دوره‌هایی از تاریخ خود به ویژه در دوران شکوفایی علمی و فرهنگی چنین بود. آنان در دستیابی مبادی اصلی سازمان دهنده زندگی خود نظیر مبادی فقهی در عبادات و معاملات و سیاست شرعی دیدگاه‌های مشترکی داشتند و جز در مسائل جزئی آن هم به علت تفاوت داده‌های علمی و نه عوامل موهوم و پندارگرایانه با یکدیگر اختلافی نداشتند. اما در برخی دوران‌ها، رواج معیارهای موهوم و پندارگرایانه‌ی غیر علمی، وحدت فکری ایشان را تا حد زیادی به تباهی کشاند. شاید آشکارترین تجلی این تباهی شیوع اندیشه صوفی گری بود که به‌ترویج درون گرایی در معرفت که تحت هیچ قاعده‌ای سامان نمی‌پذیرد، دامن می‌زد و موجب اختلاف راه‌ها و روش‌ها در سازماندهی زندگی می‌شد.
امروز نیز چنانکه مشاهده می‌کنیم تقلید برخی از گروه‌های مسلمانان از معیارهای غربی آنان را از بررسی صحیح مشکلات و مسائل بازداشته و موجب بروز اختلافات بیشتری در میان مسلمانان شده است.
اصول روش‌‌شناختی پنجگانه مذکور اصولی است که به نظر ما وحدت فکری مسلمانان را صورت می‌بخشد. لذا اگر این اصول در اذهان مسلمانان استوار گردد و به باور قلبی تبدیل شود، آنان در بررسی امور و حلّ مشکلات و ارزیابی راه‌حل‌ها و احکام زندگی به نقطه‌ی عزیمت مشترکی خواهند رسید و نتیجه‌ی نظری و به تبع آن شیوه‌های عمل در جامعه‌ی اسلامی یکسان و یا حداقل نزدیک به هم خواهند شد. چنانکه در قرآن کریم و احادیث شریف نیز آمده است عقیده‌ی اسلامی به معنای وسیع کلمه بستر وحدت اندیشه‌ی اسلامی را بر اساس اصول پنجگانه‌ی مذکور فراهم می‌سازد. اما احتمالاً تأثیر روش‌‌شناختی یکسانی را به نحو آشکار و کارآمد موجب نخواهد شد مگر آنکه شرایط دیگری در جنب آن فراهم باشد. از جمله این شرایط آزادی اندیشه است.